کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

اون بالا

بچه که بودیم یه گوشه کناری واسه خودمون پیدا می کردیم و نسبت بهش احساس مالکیت داشتیم مثلا داخل کمد یا پشت تخت ... .این حس قشنگ بین همه بچه های دیروز و امروز مشترکه . اینجا هم بالای مبل و مکان دنج کیامهره ، همه هم باید بهش نگاه کنن و ذوق کنن تا بیشتر بهش خوش بگذره ! هر ازچند گاهی هوس بالا رفتن از مبل می کنه ومی گه اون بالا ، آخ جوون ! وبابایی باید این کارو واسش انجام بده. ...
26 تير 1391

کوش ؟ اینجاست

پسر جونی وقتی دنبال چیزی می گرده میگه کوش و اگر تونست پیداش کنه میگه اینجاس و اگر نبود دستاشو به حالت نیست در میاره و میگه نیشت ! وقتی زیر مبل را میخواد بگرده شیرجه میره روزمین دراز میکشه و میگه اینجاس اینجاس !
7 تير 1391

این چیه ؟ اون چیه ؟

یکی از پر کاربردترین انگشتای کیامهر انگشت اشارشه که به سمت اشیای ناشناس نشانه میره و دائم می پرسه این چیه و اون چیه ؟؟ جالب اینجاست که برای اشیای نزدیک دستشو از کنار صورتش جلوتر نمیاره ومثل موش صورتشو جمع میکنه ، مامان به فدای میمیک بامزه صورتت عزیزم   ...
5 تير 1391

این روزهای کیامهر

امروز بعد از مدتها تونستم پست بذارم خیلی وفقه افتاده بین نوشته هام و این فاصله طولانی باعث شده روند پیشرفتهای پسرمو نتونم به موقع ثبت کنم مخصوصا که هر روز کیامهر با روز قبلش متفاوته و این کارمو سخت تر میکنه مثلا شاید نتونم تقدم و تاخر را رعایت کنم یا انکه چیزی از قلم بیفته . در هر صورت بهتره بنویسم تا کار سخت تر نشه ! پسر نازنینم کلیه کلماتی را که میشنوه به زبان میاره و حسابی شیرین زبون شده . مهمتر از همه اینه که تونست اسم منو با خوشمزگیه هر چه تمام تر ادا کنه همچنین بابا شهمام(شهرام) . جالب اینه که چند بار شهمام و تکرار می کنه وبه خودش فشار میاره که بگه شهرام و نمی تونه و بعد شباهتش با حمام واسش خیلی جالبه و یکی د...
4 تير 1391
1